English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3479 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tie up <idiom> U آرام یا متوقف کردن حرکت یا عملی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
throw a monkey wrench into <idiom> U آرام آرام متوقف کردن چیزی
pull-in U نقشه یا عملی را متوقف ساختن
pull-ins U نقشه یا عملی را متوقف ساختن
pull in U نقشه یا عملی را متوقف ساختن
elevation stop U متوقف کننده حرکت ارتفاع
loop U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
looped U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loops U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
work into <idiom> U آرام آرام مجبور شدن
deceleration time U زمانی که بازوی دستیابی پس از حرکت به محل صحیح دیسک سخت متوقف میشود
Susurrus U صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
acquiesce آرام کردن
halts U متوقف کردن
halt U متوقف کردن
halted U متوقف کردن
put under the ban U متوقف کردن
shut down U خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
stopping the work U متوقف کردن کار
stops U متوقف کردن ایستگاه
to bring traffic to a standstill U ترافیک را متوقف کردن
stopped U متوقف کردن ایستگاه
stopping U متوقف کردن ایستگاه
gravel U شن دار متوقف کردن
stop U متوقف کردن ایستگاه
call it quits <idiom> U متوقف کردن تمام کار
check U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
checks U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
checked U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
end U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
to suspend payment U پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
fielding U متوقف کردن و کنترل گوی هاکی
phaseout U تدریجا متوقف کردن کار یاتولید
pull over <idiom> U متوقف کردن ماشین گوشه جاده
ends U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
to stop cold something U چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
ended U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
aborts U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
stalling U متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
stall U متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
aborting U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborted U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
cancellation U عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
abort U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
actualize U عملی کردن
to give effect to U عملی کردن
to put in practice U عملی کردن
put inpractice U عملی کردن
accomplish U عملی کردن
bring inbeing U عملی کردن
carry out U عملی کردن
execute U عملی کردن
put in practice U عملی کردن
carry into effect U عملی کردن
put ineffect U عملی کردن
implement U عملی کردن
carry ineffect U عملی کردن
actualise [British] U عملی کردن
make a reality U عملی کردن
fulfill [American] U عملی کردن
make something happen U عملی کردن
bring into being U عملی کردن
put into effect U عملی کردن
put into practice U عملی کردن
cancels U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancelling U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancel U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
effecting U عملی کردن معلول
effect U عملی کردن معلول
effected U عملی کردن معلول
plan implementation U عملی کردن برنامه
appel U پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
lay to rest <idiom> U رها کردن ،متوقف کردن
Suit the action to the word. U حرفی را فورا" عملی کردن
logging U عملی باز کردن عملیات در یک سیستم
laid-back U آرام
restrained U آرام
even-tempered U آرام
tone down <idiom> U آرام ساختن
simmer down <idiom> U آرام شدن
blue in the face <idiom> U آرام گرفتن
downers U آرام بخش
downer U آرام بخش
Be quiet ! U آرام باش !
Relax! U آرام باش!
mild-mannered U آرام ومودب
hushed U آرام وصلحآمیز
go-slow U آرام کارکردنکارگرانبهنشانهاعتراض
posts U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posted U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post- U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
to keep one's feet on the ground <idiom> U آرام و استوار ماندن
He is calm and composed. U آرام وخونسرد است
He is on edge. He is restive. U آرام ندارد (ناراحت است )
It must be quiet. باید ساکت و آرام باشد.
a quiet backwater U محل آرام و عقب افتاده
To simmer down . U آرام شدن (پس از خشم وعصبانیت )
deadlines U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadline U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
The evening was very pleasant, albeit a little quiet. U شب بسیار خوشایندی بود، البته کمی آرام.
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
crash U متوقف
crashed U متوقف
insolvent U متوقف
crashes U متوقف
crashingly U متوقف
halts U متوقف
crashing U متوقف
installed U متوقف
dead in the water U متوقف در اب
abeyant abeyance U متوقف
abeyant U متوقف
halted U متوقف
halt U متوقف
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
stopper U متوقف کننده
stopped U متوقف کننده
stand fast U متوقف شدن
halts U متوقف شدن
throwback U متوقف سازی
hold on <idiom> U متوقف شدن
stopple U متوقف کننده
dead in the water U متوقف در دریا
halted U متوقف شدن
to come to a stand U متوقف شدن
come to a stand U متوقف شدن
stops U متوقف کننده
to put to a pause U متوقف ساختن
stopping U متوقف کننده
stoppers U متوقف کننده
pull in U متوقف شدن
slap down U متوقف ساختن
holding attack U تک متوقف کننده
lay off U متوقف ساختن
pull-in U متوقف شدن
halt U متوقف شدن
throwbacks U متوقف سازی
suppressible U متوقف کردنی
let up <idiom> U کم کم متوقف شدن
fetch up U متوقف شدن
stop U متوقف کننده
pt down U متوقف ساختن
pull-ins U متوقف شدن
to bear oneself U حرکت کردن
move U حرکت کردن
skew U کج حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
whir U حرکت کردن
departure U حرکت کردن
sail U حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
moved U حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
moves U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1ان کار غیرقابل قبول واحمقانه را متوقف کن یا بقولی بس کن کارهای نا مقبول ونا بخردنانه را
2actus reus
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com